-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سوی من شادی نیاید،تا نیایم سوی تو روی شادی آن زمان بینم که بینم روی تو
2 من دلی دارم که در وی روی شادی هیچ نیست غیر از آن ساعت که آرد باد صبحم بوی تو
3 هر کسی از غم پناه خود به جایی میبرد من چو غم بینم روم شادیکنان در کوی تو
4 چشم ترکت را غلامان گر چه بسیارند، لیک زین غلامان مقبل آن خالست و مخلص موی تو
5 من به غم خوردن نهادم گردن بیچارگی زانکه کس شادی نبیند در جهان از خوی تو
6 اوحدی، تن در شب غم ده، کزین شیرینلبان روز شادی کس نخواهد کرد جست و جوی تو