-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نفسی نیست تمنای تو بیرون ز سرم تو ز من بی خبری کی ز تو من بی خبرم
2 گر چه دوری ز نظر نیست ز هجرم گله هر کجا می نگرم باز تویی در نظرم
3 فلک از آتش رخسار تو دورم افکند چون نسوزد غم این هجر بسان شررم
4 اثر درد توام هست ز من تا اثریست مرد این درد نیم کاش نماندی اثرم
5 غرضم بود فنا در ره عشقت صد شکر که بسر منزل مقصود رساند این سفرم
6 غم دل خوردم و از سینه برونش کردم چه توان کرد خطر داشت ز سوز جگرم
7 فارغ از من مگذر بر سر من نه قدمی که براه تو من از خاک ره افتاده ترم
8 در خیالم همه آنست که میرم بوفات بجفایم بکش ار هست خیال دگرم
9 آتش هجر فضولی جگرم را می سوخت که برو آب نمی ریخت دمی چشم ترم