- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هست اندر غم تو دلشده دانشمندی همچو نقرهست در آتشکده دانشمندی
2 بر امید کرم و رحمت بخشایش تو از ره دور به سر آمده دانشمندی
3 هست ز اوباش خیالات تو اندر ره عشق خسته و شیفته و ره زده دانشمندی
4 چه زیان دارد خوبی تو را دوست اگر قوت یابد ز چنین مایده دانشمندی
5 با چنین جام جنونی که تو گردان کردی کی بماند به سر قاعده دانشمندی
6 کی روا دارد انصاف و جوانمردی تو که به غم کشته شود بیهده دانشمندی
7 کی روا دارد خورشید حق گرمی بخش که فسرده شود از مجمده دانشمندی
8 جانب مدرسه عشق کشیدش لطفت تا ز درس تو برد فایده دانشمندی
9 نحس تربیع عناصر بگرفتش رحمی تا منور شود از منقده دانشمندی
10 بس سخن دارد وز بیم ملال دل تو لب ببستهست در این معبده دانشمندی