1 ازدیده ز رفتن تو خون میآید بر چهره سرشک لاله گون میآید
2 بشتاب که بی توجان ز غمخانهٔ تن اینک به وداع تو برون میآید
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تا قسمتم ز میکدهٔ آرزوی کیست رطل میی که مست شوم ، در سبوی کیست
2 تیغی که زخم ناز به قدر جگر خورم تا در میان غمزهٔ بیداد جوی کیست
1 هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد این نگاه دور را از روی او دوری مباد
2 من کجا و رخصت آن بزم دانم جای خویش دیگران هم رخصت ار خواهند دستوری مباد
1 ز پیش دیده تا جانان من رفت تو پنداری که از تن جان من رفت
2 اگر خود همره جانان نرفتم ولی فرسنگها افغان من رفت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به