- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هست در حلقه ما حلقه ربایی عجبی قمری باخبری درد دوایی عجبی
2 هست در صفه ما صف شکنی کز نظرش تابد از روزن دل نور ضیایی عجبی
3 این چه جام است که از عین بقا سر برزد تا زند جان منش طال بقایی عجبی
4 هر کی از ظلمت غم بر دل او بند بود یابد از دولت او بندگشایی عجبی
5 این چه سحر است که خلق از نظرش محرومند یا چه ابر است بر آن ماه لقایی عجبی
6 از کجا تافت چنان ماه در این قالب تن تا ز جا رفت دل و رفت به جایی عجبی
7 چون دل از خانه وهم حدثان بیرون شد ز یکی دانه در دید سرایی عجبی
8 مینمود از در و دیوار سرا در تابش هشت جنت ز یکی روح فزایی عجبی
9 شمس تبریز از این خوف و رجا بازرهان تا برآید ز عدم خوف و رجایی عجبی