- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از سر کوی تو یک چند سفر باید کرد ز دل اندیشه وصل تو بدر باید کرد
2 ماه رخسار تو گر سر زند از عقرب زلف صنما گردش یکدور قمر باید کرد
3 در ره عشق بتان دست ز جان باید شست طی این وادی پر خوف و خطر باید کرد
4 بر سر کوه ز دست تو مکان باید جست گریه از دست غمت تا بسحر باید کرد
5 پیش از آنیکه جهان گل نکند دیده من مشت خاکی ز غم یار بسر باید کرد
6 در قمار ره عشقش سر و جان باید باخت عمدا اندر سر این کار ضرر باید کرد
7 چشم مستش ز مژه تیر برابر و پیوست ترک مست است و کماندار حذر باید کرد
8 عارفا گوشه عزلت مده از کف که دگر از همه خلق جهان صرف نظر باید کرد