فرصتی کو که دوای دل رنجور کنیم از کلیم غزل 448

کلیم

کلیم

کلیم

فرصتی کو که دوای دل رنجور کنیم

1 فرصتی کو که دوای دل رنجور کنیم پنبه شیشه می مرهم ناسور کنیم

2 طمع خام نشد ز آتش حرمان پخته گر بدوزخ برویم آرزوی حور کنیم

3 خدمت بزم شراب تو زما می آید می توانیم که از گریه گزک شور کنیم

4 از پی کینه ما تیغ به بندد بمیان ما اگر دست هوس در کمر مور کنیم

5 زندگی بسکه زبیداد فلک تلخ شده است خسته به شه را پرسش رنجور کنیم

6 پرده هرچند فزون جلوه افشا خوشتر فهم این نکته ز راز دل طنبور کنیم

7 چاره زاریست بر دلبر مغرور کلیم نتوانیم چو رامش بزر و زور کنیم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر