ما را به جهان از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 63

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

ما را به جهان جز به تو کاری نبود

1 ما را به جهان جز به تو کاری نبود جز بر کرمت امیدواری نبود

2 بیتابی عاشق بود از قلب سلیم زیرا که سلیم را قراری نبود

3 مست تو بجز دم ز انا الحق نزند در خاطرش اندیشۀ داری نبود

4 دل نخلۀ طور است چه غوغا کو را جز سر انا الحق برو باری نبود

5 آئینۀ دل را که ز وحدت صافی است جز کثرت موهوم غباری نبود

6 در کون و مکان دائرۀ وحدت را جز نقطۀ دل هیچ مداری نبود

7 آن سینه که سینای تجلای تو شد در پرده در پس اختیاری نبود

8 از بادۀ عشق هر که گردید خراب بر لاف و گزافش اعتباری نبود

9 در بزم شراب و ساقی گلرخ یار البته امید هوشیاری نبود

10 جانا نظری مفتقر کوی ترا جز فقر و فنادار و نداری نبود

عکس نوشته
کامنت
comment