1 پیش از اینش نظری با من درویش نبود این زمان هست نگاهی که ازین پیش نبود
2 عمرها بار گل و لاله گشودم چو صبا هیچ جز داغ درون و جگر ریش نبود
3 داغ مرهم طلب از چشم بتانم انداخت ورنه هیچ از پی من چشم بداندیش نبود
1 تا لبت را میل سوی باده و پیمانه شد باده چون پیمانه از شوق لبت دیوانه شد
2 دل چو افتاد از سر کویت جدا، شد هرزهگرد عندلیب یک گلستان جغد صد ویرانه شد
1 ز هجر کرد خبردار وصل یار مرا صلای گشت خزان میدهد بهار مرا
2 سواد زلف بتان است نسخه بختم سفیدبخت ندیده است روزگار مرا
1 هرچند در میانه اخوان تمیز نیست داند خرد که مصر سخن بی عزیز نیست
2 سررشته سخن همه چیز آورد به دست چون بنگری برون ز سخن هیچ چیز نیست