بی گل روی تو نبود از ابراهیم شاهدی دده غزل 92

ابراهیم شاهدی دده

آثار ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

بی گل روی تو نبود میل سوی گلشنم

1 بی گل روی تو نبود میل سوی گلشنم بی لبت هم جان شیرین را نمی خواهد تنم

2 تا مگر بر دامنت افتد ز خونم قطره ای در فراق جان شیرین دست و پایی می زنم

3 ای مراد دل رقیبانت به خونم تشنه اند لطف باشد گر نیندازی به کام دشمنم

4 گوییا ما را ز آب تیغ تو روزی نبود ور نه از لطف تو تقصیرت نشد در کشتنم

5 شاهدی را جان همی سوزد ز فرط اشتیاق باورش گر نیست بنگر شعله در پیراهنم

عکس نوشته
کامنت
comment