- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در دیار ما زمین مشت غباری هم نداشت آسمان از تنگدستی ها مداری هم نداشت
2 حیرتی دارم که چون از دیده دریا فتاد موج اشک ما که امید کناری هم نداشت
3 درقفس بر روی بلبل از چمن درها گشود گرچه از بستان گمان وصل خاری هم نداشت
4 در ره قاتل بیفشاندیم جان تازه ای خاک ما از پستی طالع غباری هم نداشت
5 خنده باز از دور باش لعل او خون می گریست گل به دامان تبسم غنچه واری هم نداشت