در کوی عشق از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 129

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

در کوی عشق کوهی کمتر بود ز کاهی

1 در کوی عشق کوهی کمتر بود ز کاهی جز عاشقان نیابند این نکته را کماهی

2 گر ابر، تیر بارد شوریده سر نخارد کاندیشه کس ندارد از رحمت الهی

3 پای از طلب کشیدن آئین عاشقی نیست در وادی فنا رو ای انکه مرد راهی

4 خودخواهی ار بپرسی نوعی ز بت پرستیست در کیش عشق نبود بدتر از این گناهی

5 با نیستی و مستی پیوسته کنج هستی این مدعا ندارد جز جان و دل گواهی

6 درویشی است و همت فرصت شمر غنیمت کین موهبت نیابی در عین پادشاهی

7 از دولت سکندر تا فر همت خضر بالاتر است و برتر از ماه تا بماهی

8 فردا ز رو سفیدی نام و نشان نیابی امروزه گر نشوئی این ننگ رو سیاهی

9 ای دوست مفتقر را آگهی شر رفشان ده تا گیرد از من آهی در خرمن مناهی

عکس نوشته
کامنت
comment