- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیست غیر از حیرتم کاری جدا از یار خویش وه چه خواهم کرد دارم حیرتی در کار خویش
2 کلبه احزان ما باریک شد از دود آه آه اگر روشن نسازی از مه رخسار خویش
3 حال بیماران درد عشق را گاهی بپرس لطف فرما شربتی از لعل شکربار خویش
4 ای که دارد حقه لعلت دوای درد دل کم مفرما التفات از عاشق بیمار خویش
5 می رود دلدار و از من می برد دل چون کنم چون توانم زیستن دور از دل و دلدار خویش
6 بر سر کویت فضولی گر نیایت دور نیست شرم دارد از سگت با نالههای زار خویش