- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جز سر زلف تو دل را سر و سامانی نیست سر شب تا سحرش غیر پریشانی نیست
2 تا بویرانه دل جغد غمش مأوا کرد چون دلم در همه جا کلبه ویرانی نیست
3 با طبیب من رنجور بگوئید که درد درد عشق است ورا چاره و درمانی نیست
4 دلم از طره بیفتاد بچاه زنخش راه جز چاه مگر در خور زندانی نیست
5 تو بدین حسن اگر جانب بازار آئی هیچکس مشتری یوسف کنعانی نیست
6 خرقه زهد بسوزان و مجرد میباش جامه ای هیچ به از جامه عریانی نیست
7 عارفا عمر به بیهوده تلف شد من بعد چه خوری غصه که سودی ز پشیمانی نیست