- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از دل مردم عالم خبری نیست مرا چه کنم غیر وفا نامه بری نیست مرا
2 چشم و دل وقف تماشای دگر ساخته ام گریه شامی و آه سحری نیست مرا
3 همچو آیینه همین از دگران می گویم می توان دید که از خود خبری نیست مرا
4 سر پرواز دل خسته سلامت باشد نشوی ایمن اگر بال و پری نیست مرا
5 می کنم کام دل از لذت حسرت شیرین این ثمر بس که امید ثمری نیست مرا
6 دلم از گنج روان کشور آبادان است دست اگر سوخته داغ زری نیست مرا
7 بیکسی نام ز تنهایی من دارد اسیر گر به عالم پدری یا پسری نیست مرا