1 بی زنگ درین محفل آیینه نمیباشد آن دلکه تهی باشد ازکینه نمیباشد
2 هر جلوه که در پیش است گردش به قفا دریاب فردایی این عالم بیدینه نمیباشد
3 مجنون بهکه دل بندد، حسرت به چه پیوندد در کسوت عریانی این پینه نمیباشد
4 حیف است کشد فرصت دردسر مخموری در هفتهٔ میخواران آدینه نمیباشد
5 یک ریش به صد کوثر ارزان نکنی زاهد در چارسوی جنت پشمینه نمیباشد
6 یاران مژه بردارید مفت است فلکتازی این منظر حیرت را یک زینه نمیباشد
7 درکارگه تجدید یکدست چمنسازیست تقویم بهار اینجا پارینه نمیباشد
8 هر گوهر ازین دریا دارد صدف دیگر دل درکف دلدار است در سینه نمیباشد
9 گر اهل سخن بیدل سامان غنا خواهند چون نسخهٔ اشعارت گنجینه نمیباشد
دیدگاهها **