- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هست امیدِ قوتی بختِ ضعیفحال را مژدهٔ یک خرام ده منتظرِ وصال را
2 گوشهٔ ناامیدیام داد ز صد بلا امان هست قفس حصارِ جان مرغِ شکسته بال را
3 رشحهٔ وصل کو کز او گردِ امید نم کشد وز نمِ آن برآورم رخنهٔ انفصال را
4 نیمشبان نشسته جان بر درِ خلوتِ دلم منتظرِ صدای پا مهدکشِ خیال را
5 من که به وصل تشنهام خضر چه آبم آورد؟ رفعِ عطش نمیشود تشنهٔ این زلال را
6 دل ز فریبِ حسنِ او بزمِ فسوس و اندر او انجمنی به هر طرف آرزوی محال را
7 وحشیِ محو مانده را قوّتِ شکرِ وصل کو حیرتِ دیده گو بگو عذرِ زبانِ لال را