هست از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 12

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

هست اعضا چو شهر و پیشه‌وران

1 هست اعضا چو شهر و پیشه‌وران عقل دستور و دل در او سلطان

2 خشم شحنه است و آرزو عامل این یکی ظالم آن دگر جاهل

3 عامل ار هیچ شرط بگذارد خرد او را به شحنه بسپارد

4 شحنه‌گر هیچ گون سگالد بد این موّکل برو بود ز خرد

5 نفس سلطان اگر بود عادل با تن و عقل و جان شود بی‌دل

6 ترجمان دل است نطق و زبان مر زبان تنست سود و زیان

7 ترجمان چون ز روی دور زمان پشت یابد ز قوّت سلطان

8 گر بیابند ازینکه گفتم بهر خوش بود پادشا و خرّم شهر

9 ور همه طالبان کام شوند مالک ملک ناتمام شوند

10 گرنه در امر عقل و دل باشند همه هم‌ خوار و هم خجل باشند

11 عقل و دل را اگر مطیع شوند در حضیض فنا رفیع شوند

عکس نوشته
کامنت
comment