-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بعد از آن گفتند ای مادر بیا گور بابا کو تو ما را ره نما
2 بردشان بر گور او بنمود راه پس سهروزه داشتند از بهر شاه
3 بعد از آن گفتند ای بابا به ما شاه پیغامی فرستاد از وجا
4 که دو مرد او را به تنگ آوردهاند آب رویش پیش لشکر بردهاند
5 نیست با ایشان سلاح و لشکری جز عصا و در عصا شور و شری
6 تو جهان راستان در رفتهای گرچه در صورت به خاکی خفتهای
7 آن اگر سحرست ما را ده خبر ور خدایی باشد ای جان پدر
8 هم خبر ده تا که ما سجده کنیم خویشتن بر کیمیایی بر زنیم
9 ناامیدانیم و اومیدی رسید راندگانیم و کرم ما را کشید