بعد وارستگیم سوز تو در تن باقیست از کلیم غزل 106

بعد وارستگیم سوز تو در تن باقیست

1 بعد وارستگیم سوز تو در تن باقیست آتش افسرده ولی گرمی گلخن باقیست

2 پنجه ام را بگریبان کفن بند کنید که هنوزم هوس جیب دریدن باقیست

3 سنگ را رحم ازین سنگدلان بیشترست مهربان شد فلک و کینه دشمن باقیست

4 با قفس ساخته ام لیک زگلریزی اشک می توان یافت که شوق گل و گلشن باقیست

5 شمع کاشانه ما شد شبی آن مایه ناز عمرها رفت و همان حیرت روزن باقیست

6 شمع سان گشته بعشق تو گرفتار کلیم آتش شوق تواش تادم مردن باقیست

عکس نوشته
کامنت
comment