بعد از جلال الدین محمد مولوی مثنوی معنوی 92

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

بعد از آن آمد کسی کز مرحمت

1 بعد از آن آمد کسی کز مرحمت دختر سلطان ما می‌خواندت

2 دختر شاهت همی‌خواند بیا تا سرش شویی کنون ای پارسا

3 جز تو دلاکی نمی‌خواهد دلش که بمالد یا بشوید با گلش

4 گفت رو رو دست من بی‌کار شد وین نصوح تو کنون بیمار شد

5 رو کسی دیگر بجو اشتاب و تفت که مرا والله دست از کار رفت

6 با دل خود گفت کز حد رفت جرم از دل من کی رود آن ترس و گرم

7 من بمردم یک ره و باز آمدم من چشیدم تلخی مرگ و عدم

8 توبه‌ای کردم حقیقت با خدا نشکنم تا جان شدن از تن جدا

9 بعد آن محنت کرا بار دگر پا رود سوی خطر الا که خر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر