- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیش توانگرمنشان، پهلوی لاغر مگشا دستبههر دستمده، چشم بههردرمگشا
2 تا زیقینت بهگمان، چشم نپوشند خسان بند نقاب سحرت در صف شبپر مگشا
3 همت تمکین نظرت نیست کم ازموجگهر جیب حیا تا ندری خاک شووپرمگشا
4 تا نفتد شمع صفتآتش غارت به سرت در بر محفل ز میانتکمر زر مگشا
5 آب رخکس نرود جز به تقاضای هوس شیشه تهیگیر ز می یا لب ساغر مگشا
6 گر به خود افتد نگهت، پشم نداردکلهت ننگکلی تا نکشی در همه جا سرمگشا
7 لب بههم آر از من وما، وعظ و بیان پرمسرا پشت ورخ این دو ورق تهکن و دفتر مگشا
8 ماتم هم در نظر است انجمن عبرت ما چشمی اگر بازکنی بیمژهٔ تر مگشا
9 ای نفست صبح ازل تا ابدت چیست جدل یکسرتز رشتهبساست آنسر دیگرمگشا
10 بیدل از آیینهٔ ما غیر ادبگل نکند خون تحیر به خیال از رگ جوهر مگشا