1 رخ زرد کرد آن رخ رنگریز که بالاش سروست و رخ آفتاب
2 بشستش پس از رنگ آب دو چشم که شست آب هجران از آن هر دو خواب
3 بلی هر چه رنگش کند رنگ ریز از آن پس بشوید مر او را به آب
1 طاهر ثقت الملک سپهر است و جهانست نه راست نگفتم که نه اینست و نه آنست
2 نی نی نه سپهر است که خورشید سپهر است نی نی نه جهانست که اقبال جهانست
1 هیچ کس را غم ولایت نیست کار اسلام را رعایت نیست
2 نیست یک تن درین همه اطراف که درو وهن را سرایت نیست
1 کفایت را ستوده اختیار است شهامت را گزیده افتخار است
2 عمید ملک منصور سعید آنک محلش نور چشم کارزار است