جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

گرفت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 906

غزل 906 ام از 6329 غزلیات

گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد

1 گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد چو زشت بود به صورت به خوی زشت فزون شد

2 چون دل سیاه بد و قلب کوره دید و سیه شد چو قازغان تهی بد به کنج خانه نگون شد

3 چو ژیوه بود به جنبش نبود زنده اصلی نمود جنبش عاریه بازرفت و سکون شد

4 نیافت صیقل احمد ز کفر بولهب ار چه ز سرکشی و ز مکرش دلش قنینه خون شد

5 فروکشم به نمد در چو آینه رخ فکرت چو آینه بنمایم کی رام شد کی حرون شد

6 منم که هجو نگویم به جز خواطر خود را که خاطرم نفسی عقل گشت و گاه جنون شد

7 مرا درونه تو شهری جدا شمر به سر خود به آب و گل نشد آن شهر من به کن فیکون شد

8 سخن ندارم با نیک و بد من از بیرون که آن چه کرد و کجا رفت و این ز وسوسه چون شد

9 خموش کن که هجا را به خود کشد دل نادان همیشه بود نظرهای کژنگر نه کنون شد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد

شاعر شعر گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد چه کسی است ؟

شاعر شعر گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد چیست ؟

قالب شعر گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد غزل است

مضمون اصلی شعر گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر