-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جهانگرفت غبار جنون تلاشی ما چوصبح تاختبهگردون جگرخراشی ما
2 حریرکسوت تنزیه فال شوخی زد به بوی پیرهن آمیخت بدقماشی ما
3 دل از تعلق اسباب قطع راحتکرد نفس به نالهکشید از قفس تراشی ما
4 نداشت گرد دگر آستان یکتایی خیال قرب شد احکام دور باشی ما
5 چه ظلم داشت درین انجمن تمیز فضول که خودپرست عیانکرد خواجه تاشی ما
6 کسی مباد خجل از تعلق اغراض عرق به جبهه دماند از نیاز پاشی ما
7 در آتشیم چو شمع از ضعیفی طاقت که رنگ رفته نجستهست از حواشی ما
8 به هر زمینکه فتادیم برنخاست غبار جهات تنگ شد از پهلوی فراشی ما
9 ز نشئهٔ می تمکین ما مگو بیدل قدح در آبگهر زد ادب معاشی ما