- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جهان، جنون بهار غفلت، ز نرگس سرمهساش دارد ز هر بن مو به خواب نازیم و مخمل ما قماش دارد
2 اگر دهم بوی شکوه بیرون ز رنگ تقریر میچکد خون مپرس ازیأس حال مجنون دماغگفتن خراش دارد
3 چو شد قبول اثر فراهم زخاکگل میکند حنا هم فلک دو روزی غبار ما هم به زبرپای تو کاش دارد
4 گشاد بند نقاب امکان به سعی بینش مگیر آسان که رنگ هر گل درین گلستان تحیر دور باش دارد
5 بهگرد صد دشت و در شتابیکه قدر عجز رسا بیابی سراز نفس سوختن نتابی به خود رسیدن تلاش دارد
6 حذر ز تزویر زهدکیشان مخور فریب صفای ایشان وضوی مکروه خامریشان هزارشان و تراش دارد
7 نشستهام ازلباس بیرون دگرچه لفظ وکدام مضمون به خامشی نیز ساز مجنون هزار آهنگ فاش دارد
8 سخن به نرمی ادا نمودن ز وضع شوخی حیا نمودن عرق نیاز خطا نمودن گلاب بزم معاش دارد
9 خطاست بیدل زتنگدستی به فکرروزی المپرستی چو کاسه هر کس به خوان هستی دهن گشوده است آش دارد