عالم همه باطل غم عالم همه از قصاب کاشانی غزل 222

قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

عالم همه باطل غم عالم همه باطل

1 عالم همه باطل غم عالم همه باطل در جای چنین کوشش آدم همه باطل

2 این دیر همان کهنه بنایی است که در وی شد تاج کی و سلطنت جم همه باطل

3 این عرصه همان دخمه‌زمین است که گرداند دست کی و سرپنجه رستم همه باطل

4 با عیش و الم ساز که خواهد شدن آخر فردا به تو نوروز و محرم همه باطل

5 غمگین مشو از سفره افلاک که کردند بیش است اگر رزق تو گر کم همه باطل

6 قصاب ز دوران مشو آزرده که باشد از آمده و رفته جز این دم همه باطل

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر