1 عالم چو خاتمیست که این است عشق قص از قصهاست قصهٔ عشق احسن القصص
2 حق در کلام خویش بآیات مستبین در شأن عشق و رتبه عالیش کرد نص
3 ارواح ما ز عالم قدسست و کان عشق محبوس در بدن شده کالطیر فی القفص
4 روزی چو کرد حصه مقسم قرار داد خون جگر وظیفهٔ عشاق زان حصص
5 بس دور شد که دور فتادیم ز اصل خویش طول النوی بحر عنا هذه الغصص
6 عاشق فنای خویش طلب میکند مدام اهل عزیمتست نمیجوید او رخص
دیدگاهها **