جهان دیده زال از عثمان مختاری شهریارنامه 88

عثمان مختاری

آثار عثمان مختاری

عثمان مختاری

جهان دیده زال این سخن چون شنید

1 جهان دیده زال این سخن چون شنید برآشفت و از جایگه بردمید

2 چنین پاسخ نامه پور کرد که مانا تو را دیو مزدور کرد

3 بپوشید دیوت دو چشم خرد ز گردان چنین ناسزا کی سزد

4 مرا پیر خوانی و دل بشکنی بترسانی از جنگ اهریمنی

5 به یزدان که چون برگرایم عمود برآرم ز کوه ستیزنده دود

6 چو من پیر گشتم هژبر افکنم بلای دل جان اهریمنم

7 تو مردانه باش و برآرای کار میندیش از دیو و از کارزار

8 چو خورشید مینو چنان زخم دار سوی سیستان آمد از کارزار

9 همه سیستان گشت زیر و زبر بگفتا بگردان روان زال زر

10 که کردند دروازه را استوار ببد گرد دستان نیرم سوار

11 بفرمود تا سنگهای گران کشیدند بر باره افسونگران

12 بگردید در گرد شهر و حصار کجا بد خراب کرد زال استوار

13 وزین روی برخاست آوای جنگ دلیران ببستند برباره تنگ

عکس نوشته
کامنت
comment