ای جهان برهم از جلال الدین محمد مولوی غزل 2202

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو

1 ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو چاشنی عمرم از حلوای تو حلوای تو

2 دامن گردون پر از در است و مروارید و لعل می‌دوانند جانب دریای تو دریای تو

3 جان‌های عاشقان چون سیل‌ها غلطان شده تا بریزد جمله را در پای تو در پای تو

4 جان‌های عاشقان چون سیل‌ها غلطان شده می‌دوانند جانب دریای تو دریای تو

5 ای خمار عاشقان از باده‌های دوش تو وی خراب امروزم از فردای تو فردای تو

6 من نظر کردم به جان ساده بی‌رنگ خویش زرد دیدم نقشش از صفرای تو صفرای تو

7 چون نظر کردم نکو من در صفای گوهرت ماه رخ بنمود از سیمای تو سیمای تو

8 ماه خواندم من تو را بس جرم دارم زین سخن مه کی باشد کو بود همتای تو همتای تو

9 این چنین گوید خداوند شمس تبریزی بنام ای همه شهر دلم غوغای تو غوغای تو

عکس نوشته
کامنت
comment