سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

سخن عشق تو بی آن که برآید از سعدی شیرازی غزل 417

غزل 417 ام از 1930 غزلیات

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

1 سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

2 گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم

3 هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم

4 گر چنان است که روی من مسکین گدا را به در غیر ببینی ز در خویش برانم

5 من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم

6 گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم

7 نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم

8 من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم

9 درم از دیده چکان است به یاد لب لعلت نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم

10 سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

شاعر شعر سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم چه کسی است ؟

شاعر شعر سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم سعدی شیرازی می باشد.

شعر سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم چیست ؟

قالب شعر سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم غزل است

مضمون اصلی شعر سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر