-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حرف بی صرفه و بیتابی اظهار کم است بوی این باده پر و ساغر سرشار کم است
2 خاطر چاره گران زحمت درمان می شد من و آن درد که در عهد تو بسیار کم است
3 ای دل از دست تو آخر به جلا خواهم زد چه بگویم که در اقلیم سخن عار کم است
4 من هم از شوخی پرواز گلی می چیدم چه کنم خنده بیدردی گلزار کم است
5 شیشه ام بوی گلاب از گل سنگی نکشید دل چه منت کشد از عیش چو آزار کم است
6 منت از غیرت بی مطلبیش می سوزد به گرانقدری دیوانه سبکسار کم است
7 شده آیینه این بی خبران عیش جهان باده آن زور ندارد دل هشیار کم است
8 گشت پامال تماشا دل و حسرت باقی است سوخت بازار و همان گرمی بازار کم است
9 سرو از تربیت سایه گل خاست اسیر سفر نشو و نما بی تعب خار کم است