شراب داد خدا از جلال الدین محمد مولوی غزل 229

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

شراب داد خدا مر مرا تو را سرکا

1 شراب داد خدا مر مرا تو را سرکا چو قسمتست چه جنگست مر مرا و تو را

2 شراب آن گل است و خمار حصه خار شناسد او همه را و سزا دهد به سزا

3 شکر ز بهر دل تو ترش نخواهد شد که هست جا و مقام شکر دل حلوا

4 تو را چو نوحه گری داد نوحه‌ای می‌کن مرا چو مطرب خود کرد دردمم سرنا

5 شکر شکر چه بخندد به روی من دلدار به روی او نگرم وارهم ز رو و ریا

6 اگر بدست ترش شکری تو از من نیز طمع کن ای ترش ار نه محال را مفزا

7 وگر گریست به عالم گلی که تا من نیز بگریم و بکنم نوحه‌ای چو آن گل‌ها

8 حقم نداد غمی جز که قافیه طلبی ز بهر شعر و از آن هم خلاص داد مرا

9 بگیر و پاره کن این شعر را چو شعر کهن که فارغست معانی ز حرف و باد و هوا

عکس نوشته
کامنت
comment