بیخودی در عشقبازی از بابافغانی شیرازی غزل 248

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

بیخودی در عشقبازی باد و رسوایی مباد

1 بیخودی در عشقبازی باد و رسوایی مباد درد دل باد و ملامت، ناشکیبایی مباد

2 بیتو غیر ناله ی جانسوز و آه جانگداز عاشقانرا همدم شبهای تنهایی مباد

3 رستم از قید خرد یا رب اسیر عشق را هدمی جز با گرفتاران سودایی مباد

4 جمع کردم در خم زلفت دل سرگشته را هیچ دل یا رب پریشان گرد و هر جایی مباد

5 بی فروغ شمع رخسار تو ای چشم و چراغ دیده را شب زنده داری باد و بینایی مباد

6 در حریم چشم و دل بادا جمالت جلوه گر شمع را کاری به غیر از مجلس آرایی مباد

7 قول ناصح با فغانی در پریشانی عشق در نمی گیرد کسی مجنون و شیدایی مباد

عکس نوشته
کامنت
comment