1 باد معلوم رای تو که مرا شهپر شب همی نرنجاند
2 خواهم اندر شرابخانه خاص آنچه بیدار را بخواباند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چون شب بآفتاب رخ شاه داد جان یک رنگ شد قبای گهر بفت آسمان
2 آئینه دار صبح برآمد به صیقلی تا رنگ شام، پنبه گرفت از دل جهان
1 ای بر همه دشمنان مُقدم اکرمت جمال خیر مَقدم
2 خرگاه شرف زدی دگر بار بر دامن این کبود طارم
1 نمی توان بسر سرّ روزگار رسید که خانه بسته در است و نظر شکسته کلید
2 سپید گشت چو چشم شکوفه چشم امل که در بهار فراغت گلی شکفته ندید
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به