1 بادی که ز کوی آن نگارین خیزد از خاک جفا صورت مهر انگیزد
2 آبی که ز چشم من فراقش ریزد هر ساعتم آتشی به سر بربیزد
1 تا لب تو آنچه بهتر آن برد کس ندانم کز لب تو جان برد
2 دل خرد لعل تو و ارزان خرد جان برد جزع تو و آسان برد
1 تا گل لعل روی بنمودست بلبل از خرمی نیاسودست
2 دیرگاهست تا چو من بلبل عاشق بوستان و گل بودست