- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باد نقاب از طرفی برگرفت خواجه سبک عاشقی از سر گرفت
2 گل نفسی دید شِکَر خندهای بر گل و شِکَّر نفس افکندهای
3 فتنه آنماه قصب دوخته خرمن مه را چو قصب سوخته
4 تا کمر از زلف زره بافته تا قدم از فرق نمک یافته
5 دیدن او چون نمکانگیز شد هر که در او دید نمکریز شد
6 تا نمکش با شکر آمیخته شِکَّر شیرین نمکان ریخته
7 طوطی باغ از شکرش شرمسار چون سر طوطی زنخش طوقدار
8 زان زنخ گرد چو نارنج خوش غبغب سیمین چو ترنجی به کش
9 مست نوازی چو گل بوستان توبه فریبی چو مُل دوستان
10 لب طبریوار طبر خون به دست مغز طبرزد به طبر خون شکست
11 سرخ گلی سبزتر از نیشکر خشک نباتی همه جلابتر
12 خال چو عودش که جگرسوز بود غالیهسای صدف روز بود
13 از غم آن دانهٔ خال سیاه جمله تن خال شده روی ماه
14 جزع ز خورشید جگر سوزتر لعل ز مهتاب شب افروزتر
15 از بنه دل که به فرسنگ داشت راه چو میدان دهن تنگ داشت
16 زان دل سختش که جگر خواره گشت بر جگر من دل من پاره گشت
17 لب به سخن خنده، به شِکَّر خوری رخ به دعا، غمزه به افسونگری
18 بسته چو حقه دهن مهرهدار راهگذر مانده یکی مهرهوار
19 عشق چو آن حقه و آن مهره دید بوالعجبی کرد و بساطی کشید
20 کیسه صورت ز میانم گشاد طوق تن از گردن جانم گشاد
21 کار من از طاقت من درگذشت کآب حیاتم ز دهن برگذشت
22 عقلِ عزیمت گر ما دیو دید نقره آن کار به آهن کشید
23 دل که به شادی غم دل میگرفت چشمه خورشید به گل میگرفت
24 مونس غمخواره غم وی بُوَد چارهگر میزده هم می بُوَد
25 ای به تبش ناصیت از داغ من بیخبر از سبزه و از باغ من
26 سبزه فلک بود و نظر تاب او باغ سحر بود و سرشک آب او
27 وانکه رخش پردگی خاص بود آینهٔ صورت اخلاص بود
28 بسکه سرم بر سر زانو نشست تا سر این رشته بیامد بدست
29 این سفر از راه یقین رفتهام راه چنین رو که چنین رفتهام
30 محرم این ره تو نهای زینهار کار نظامی به نظامی گذار