بادشه شرق، که آن مژده از امیرخسرو دهلوی مثنوی 26

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

بادشه شرق، که آن مژده یافت

1 بادشه شرق، که آن مژده یافت روش ، چو خورشید زمشرق، بتافت

2 روی به کاؤس کی آورد و گفت تا شود آن ماه بخورشید جفت

3 سوی برادر شود آراسته با سپه و کوکبهٔ و خواسته

4 جست، پی هدیه نصیحت گران دیده فروز همه قیمت گران

5 جامه هندی که ندانند نام از تنگی تن بنماید تمام

6 عود به خروار قرنفل به من خرمنی از نافهٔ مشک ختن

7 عنبر و کافور معنبر سرشت صندل خالص چو درخت بهشت

8 سر به فلک برده بسی ژنده پیل کوه گران را به قیامت دلیل

9 داد به شهزاده و کردش روان ساخته با کوکبهٔ خسروان

عکس نوشته
کامنت
comment