باد بر آن دو سر طرهٔ از ملک‌الشعرا بهار غزل 312

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

باد بر آن دو سر طرهٔ شبرنگ افتاد

1 باد بر آن دو سر طرهٔ شبرنگ افتاد حذر ای دل که میان دو سپه جنگ افتاد

2 خط بر آن روی نکو دست تطاول بگشود آه و صد آه که آن آینه را زنگ افتاد

3 خون دل شد عوض باده به کام من مست بس که در ساغرم از بام فلک سنگ افتاد

4 گفتم آید اثری در دلش از ناله و آه وه که آه از اثر و ناله ز آهنگ افتاد

5 پیش آن قد خرامنده و آن عارض پاک گل و سرو و چمن از جلوه و از رنگ افتاد

6 داغ هجر است که بینی به دل لاله رسید شور عشق است که بینی به سر چنگ افتاد

7 گفته ی حافظ و سعدی نکند گوش‌ ، بهار هرکه را نسخه‌ای از شعر تو در چنگ افتاد

عکس نوشته
کامنت
comment