1 باد و گردم نکرد زشتی هیچ با دل من چرا شد ایدون زشت
2 زانکه خویی پلید کرد مرا هر که را خو پلید ، هست پلشت
1 بر آمد ابر پیریت از بن گوش مکن پرواز گرد رود و بِگماز
1 دل شاد دار و پند کسایی نگاه دار یک چشمزد جدا مشو از رطل و از تفاغ
1 آن کس که بر امیر در مرگ باز کرد بر خویشتن نگر نتواند فراز کرد