1 باد و گردم نکرد زشتی هیچ با دل من چرا شد ایدون زشت
2 زانکه خویی پلید کرد مرا هر که را خو پلید ، هست پلشت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گر در عمری شبی به ما پردازد وین جان به لب رسیده را بنوازد
2 لب بر لب او نهشته ، ناگه خورشید با تیغ کشیده بر سر ما تازد
1 دل شاد دار و پند کسایی نگاه دار یک چشمزد جدا مشو از رطل و از تفاغ
1 دو گوش سخت کن و بیهده سخن مشنو مباش رنجه که ایشان بسند گوش سرای
2 به خارپشت نگه کن که از درشتی موی به پوست او نکند طمع پوستین پیرای
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به