دور باد از من از ادیب الممالک فراهانی غزل 24

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

دور باد از من و یارانم خونریز نبرد

1 دور باد از من و یارانم خونریز نبرد که تنم از آن به شکنج است و دلم پر غم و درد

2 خاک را سرخ ز خون پسرانم کردند دخترانم را رخساره ز دهشت شده زرد

3 این چه نغمه است کز او ناله کند پیر و جوان وین چه بانگ است که از وی بخروشد زن و مرد

4 توپهاشان همه خاراشکن و قلعه شکاف اسبهاشان همه دریا سپر و کوه نورد

5 از چه بر گردن ما بار نمایند ملوک همه آداب خود و شیوه خود فردا فرد

6 گرد بی تربیتی بسترد از چهره ی ما گر تواند کسی از بحر برانگیزد گرد

7 شمع مشرق نشود ز آتش غربی روشن گو بکوبند همی تا دم صور آهن سرد

عکس نوشته
کامنت
comment