- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دور باد از من و یارانم خونریز نبرد که تنم از آن به شکنج است و دلم پر غم و درد
2 خاک را سرخ ز خون پسرانم کردند دخترانم را رخساره ز دهشت شده زرد
3 این چه نغمه است کز او ناله کند پیر و جوان وین چه بانگ است که از وی بخروشد زن و مرد
4 توپهاشان همه خاراشکن و قلعه شکاف اسبهاشان همه دریا سپر و کوه نورد
5 از چه بر گردن ما بار نمایند ملوک همه آداب خود و شیوه خود فردا فرد
6 گرد بی تربیتی بسترد از چهره ی ما گر تواند کسی از بحر برانگیزد گرد
7 شمع مشرق نشود ز آتش غربی روشن گو بکوبند همی تا دم صور آهن سرد