1 باد آمد و گل بر سر میخواران ریخت یار آمد و می در قدح یاران ریخت
2 زلفش به تلطف آب عطاران برد چشمش به کرشمه خون میخواران ریخت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ای خسروی که از رخ دوشیزگان غیب هر لحظه دست فکرت تو در کشد نقاب
2 در عرض گاه زینت بزم تو فی المثل طاووس وقت جلوه نماید کم از غراب
1 ای گشته جهان جان ز مدحت همچون لب دلبران پر از قند
2 چون ابر و گل ست ظلم و انصاف در عهد تو این گری و آن خند
1 چون کوکبه عید به آفاق درآمد در باغ سعادت گل دولت به برآمد
2 آن وعده که تقدیر همی داد وفا شد وان کار که ایام همی خواست برآمد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **