- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باد بر خاک ترک تازی کرد با عروسان خفته بازی کرد
2 ابر از آب دیده وقت سحر جامۀ شاخ را نمازی کرد
3 غنچه را بر سماع بلبل مست وقت خوش گشت و خرقه بازی کرد
4 من چو نرگس ندیده ام هرگز خاک پایی که سرفرازی کرد
5 اندرین هفته باد ناسودست بس که هر گونه کارسازی کرد
6 نرگسانرا کلاه زر بخشید غنچه را برگ دلنوازی کرد
7 چون زبان بنفشه کوته یافت سوسن آنجا زبان درازی کرد
8 گل که اوّل ز برگ و ساز تمام بر سر شاخ ترک نازی کرد
9 وز غرور توانگریّ و جمال بلبلان را جگر گدازی کرد
10 عاقبت خاک بر دهان افکند زانکه دعوی بی نیازی کرد