- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کل عالم صورت عقل کلست کوست بابای هر آنک اهل قل است
2 چون کسی با عقل کل کفران فزود صورت کل پیش او هم سگ نمود
3 صلح کن با این پدر عاقی بهل تا که فرش زر نماید آب و گل
4 پس قیامت نقد حال تو بود پیش تو چرخ و زمین مبدل شود
5 من که صلحم دایما با این پدر این جهان چون جنتستم در نظر
6 هر زمان نو صورتی و نو جمال تا ز نو دیدن فرو میرد ملال
7 من همیبینم جهان را پر نعیم آبها از چشمهها جوشان مقیم
8 بانگ آبش میرسد در گوش من مست میگردد ضمیر و هوش من
9 شاخهها رقصان شده چون تایبان برگها کفزن مثال مطربان
10 برق آیینهست لامع از نمد گر نماید آینه تا چون بود
11 از هزاران مینگویم من یکی ز آنک آکندست هر گوش از شکی
12 پیش وهم این گفت مژده دادنست عقل گوید مژده چه نقد منست