کل از جلال الدین محمد مولوی مثنوی معنوی 124

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

کل عالم صورت عقل کلست

1 کل عالم صورت عقل کلست کوست بابای هر آنک اهل قل است

2 چون کسی با عقل کل کفران فزود صورت کل پیش او هم سگ نمود

3 صلح کن با این پدر عاقی بهل تا که فرش زر نماید آب و گل

4 پس قیامت نقد حال تو بود پیش تو چرخ و زمین مبدل شود

5 من که صلحم دایما با این پدر این جهان چون جنتستم در نظر

6 هر زمان نو صورتی و نو جمال تا ز نو دیدن فرو میرد ملال

7 من همی‌بینم جهان را پر نعیم آبها از چشمه‌ها جوشان مقیم

8 بانگ آبش می‌رسد در گوش من مست می‌گردد ضمیر و هوش من

9 شاخه‌ها رقصان شده چون تایبان برگها کف‌زن مثال مطربان

10 برق آیینه‌ست لامع از نمد گر نماید آینه تا چون بود

11 از هزاران می‌نگویم من یکی ز آنک آکندست هر گوش از شکی

12 پیش وهم این گفت مژده دادنست عقل گوید مژده چه نقد منست

عکس نوشته
کامنت
comment