🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

سنایی غزنوی
سنایی غزنوی

عقل کل در نقش روی دلبرم از سنایی غزنوی قصیده 48

قصیده 48 ام از 1794 قصاید

عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27

1 عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند جان ز جانی توبه کرد آنک بر جانان بماند

2 جان ز جان کردست شست آن گه ز خاک پای او جان پیوندیش رفت و جان جاویدان بماند

3 صبح پیش روی او خندید و بر خورشید چرخ نور صادق بی لب و دندان از آن خندان بماند

4 نقش بند عقل و جان را پیش نقش روی او دست در زیر زنخ انگشت در دندان بماند

5 عشق چون دولت به پیش روی او بی غم نشست کفر چون ایمان به پیش روی او عریان بماند

6 کفر و ایمان از نشان زلف و رخسار ویست زان نشان روز و شب در کفر و در ایمان بماند

7 عقل با آن سراندازی به میدان رخش در خم زلفین او چون گوی در چوگان بماند

8 از برای رغم من گویی ازین میدان حسن عیسی مریم برفت و موسی عمران بماند

9 آتش جانان گریبان‌گیر جان آمد از آنک آنهمه تر دامنی در چشمهٔ حیوان بماند

10 گفتمی کن رنگ با مرجان چه ماند با لبش نی غلط کردم ز خجلت رنگ با مرجان بماند

11 نیست صبرم از میانش تا چو ذات خود مگر بر میانم چون میانش والله ار همیان بماند

12 زخم خوار خویش را بی زخم خود مگذار از آنک خوار گردد پتک کوبنده که از سندان بماند

13 عاقبت از دشنهٔ مژگانش روی اندر کشید عافیت در سلسلهٔ زلفینش در زندان بماند

14 بهتر آن تا خاکپایش را به دست آرد مگر چرخ را هرچند جنبش بود سرگردان بماند

15 عقل و جان در خدمت آن بارگه رفتند لیک عقل کارافزای رفت و جان جان افشان بماند

16 هر چه خواهی گو همی فرمای کاندر ذات ما قایل فرمان برفت و قابل فرمان بماند

17 گر قماری کرد جان با او بجانی هم ز جان لاجرم در ما ز دانش مایه صد چندان بماند

18 گوهر جان و جهان ذات سنایی را ازوست گرد می زو ماند ذاتش بی مکان و کان بماند

19 تا نگیرد مرغ مر مرغ سنایی را ز بیم لاجرم چون مرغ عیسی روز از آن پنهان بماند

20 تا جمال قهر و لطفش سایه بر عالم فکند شیر در بستان فنا شد شیر در پستان بماند

21 زلف شیطانیش گر دل برد گو بر باک نیست منت ایزد را که جان در مدحت سلطان بماند

22 خسرو خسرو نسب بهرامشه سلطان شرق آنکه بهرام فلک در سطوتش حیران بماند

23 ملک علت ناکرا خوش خوش ازین عیسی پاک درد رفت الحمدلله و آنچه درمان آن بماند

24 تا شدش معلوم حکم آیت احسان و عدل شد نهان چون جور بخل و عدل چون احسان بماند

25 بر فلک بینی که کیوان رتبتی دارد ولیک از پی ایوان این شه چرخ خود کیوان بماند

26 به گراید رایت رایش بسوی عاطفت زین سبب را خان و خوان خانه بر اخوان بماند

27 چون گشاید دست و دل در عدل و در احسان به خلق بستهٔ احسان و عدلش جملهٔ انسان بماند

سنایی غزنوی از شاعران بزرگ قرن 5 هجری می باشد و سبک شعری ایشان خراسانی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند قصیده 48 ام از 1794 قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی می باشد
شعر قالب : قصیده سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند

شاعر شعر عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند چه کسی است ؟

شاعر شعر عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند سنایی غزنوی می باشد.

شعر عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند چیست ؟

قالب شعر عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند قصیده است

سبک شعر عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند چیست ؟

سبک شعر عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
سنایی غزنوی

عقل کل در نقش روی دلبرم از سنایی غزنوی قصیده 48

قصیده 48 ام از 1794 قصاید
بنر