-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هوس وداع بهار خیال امکان باش چو رنگ رفته بهباغ دگر گلافشان باش
2 کنارهجویی ازین بحر عافیت دارد وداع مجلسیانکن ز دور گردان باش
3 گرفتم اینکه به جایی نمیرسد کوشش چو شوق ننگ فسردن مکش پر افشان باش
4 بقدر بیسر و پاپیست اوج همتها به باد ده کف خاک خود و سلیمان باش
5 نظارهها همه صرف خیال خودبینی است بهدهر دیدهٔ بیناکجاست عریان باش
6 اگر گدا ز دلی نیست دیدهای بفشار محیط اگر نتوان بود ابر نیسان باش
7 سراسر چمن دهر نرگسستان است تو نیز آینهای بر تراش و حیران باش
8 به دام حرص چو گشتی اسیر رفتن نیست به رنگ موج زگردابها گریزان باش
9 مگیر این همه چون گردباد دامن دشت بقدرآنکه سر از خودکشیگریبان باش
10 شرار کاغذم از دور میزند چشمک که یک نفس بهخود آتش زن و چراغان باش
11 جنون متاع دکان خیال نتوان بود بههر چه از هوست واخرند ارزان باش
12 دربن زمانه ز علم و هنرکه میپرسد دو خرگواه کمالت بس است انسان باش
13 خبر ز لذت پهلوی چرب خویشت نیست شبی چو شمع دربن قحطخانه مهمان باش
14 چو شانهات همهگر صد زبان بود بیدل ز مو شکافی زلف سخن پشیمان باش