چرخ به تسلیم پیشه دست از اسیر شهرستانی غزل 477

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

چرخ به تسلیم پیشه دست ندارد

1 چرخ به تسلیم پیشه دست ندارد خاک ز افتادگی شکست ندارد

2 یاد مکافات خاطرش بخراشد هر که ترحم به زیر دست ندارد

3 گشته ز منت خراب و باده شمارد دل خبر از نشئه الست ندارد

4 تا نکند سینه ناله گریه نجوشد خوشه نبالد چو داربست ندارد

5 نشئه شوقش گداخت غفلت دیرین سر خوش آن باده ای که مست ندارد

6 باطن بی حیله جو اسیر که زاهد دیده ظاهر که هر چه هست ندارد؟

7 رحم کند گر به خویش باطن صوفی کار به رندان می پرست ندارد

عکس نوشته
کامنت
comment