-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گهی که در غم آن گلعذار می گریم بصورت ناله چو ابر بهار می گریم
2 ز چرخ می گذرد های های گریه من شبی که بی مه خود زار زار می گریم
3 چه سود منع من ای همنشین چو می دانی که بی قرارم و بی اختیار می گریم
4 مراست گریه ز بسیاری جفای رقیب مگو که از کمی لطف یار می گریم
5 چو عاقلی ز من ای آفتاب حسن چه سود ازین که شب همه شب شمع وار می گریم
6 چو شمع گریه من نیست بهر روز وصال ز جان گدازی شبهای تار می گریم
7 ز روزگار فضولی شکایتی دارم عجب مدار که از روزگار می گریم