باده چون زور آورد هشیار از اسیر شهرستانی غزل 38

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

باده چون زور آورد هشیار می‌سازد مرا

1 باده چون زور آورد هشیار می‌سازد مرا خواب چون گردد گران بیدار می‌سازد مرا

2 صبح را گلگونه می‌بخشد کف خاکسترم سوختن رنگین تر از گلزار می‌سازد مرا

3 دارد اکسیر حواس جمع دل چون شد خراب سایه ویرانه‌ها بسیار می‌سازد مرا

4 غفلتم تعمیر آگاهی است دیدم بارها چشم خواب‌آلود من بیدار می‌سازد مرا

5 بلبل گل‌های شوخ از دور بودن خوشتر است سیر باغ آرزو بیزار می‌سازد مرا

عکس نوشته
کامنت
comment