- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آب بسیار آن یکی در شیر کرد حق تعالی گاو را تقدیر کرد
2 چون بیامد سر بسوی آب برد تا که دم زد گاو را سیلاب برد
3 هرچه او صد باره گرد آورده بود جمله در یکبار آبش برده بود
4 آب چون بر شیر بیش از پیش کرد جمع کرد و گاه را در پیش کرد
5 هرکه او یکدم ز مرگ اندیشه داشت چون تواند ظلم کردن پیشه داشت
6 چون براندیشم ز مردن گاه گاه عالمم بر چشم میگردد سیاه
7 لیک وقتی هست کز شادی مرگ پای میکوبم ز سر سبزی چو برگ
8 زانکه میدانم که آخر جان پاک باز خواهد رست از زندان خاک